دیروز غمگین بودم. امروز خوشحال چون دیروز با نسرین دعوا کردم سر دختر خالم.
نسرین میگه من دختر خالمو دوس دارم میگه من دختر خالمو بیشتر از خودش دوس دارم. ولی اینطوری نیس من نسرینمو خیلی دوس دارم.
کلی جروبحث کردیم. تازه دیشب زدم تو گوشه دخترخالم. دلم براش میسوزه بنده خدا اصلا نمیدونه چرا من بهش زدم.
شما بگید من چه گناهی کردم که خالم میاد به من میگه بعد از اینکه آرایش کرد بیارش عروسی.
عروسی کوفتم شد.
ولی امروز با نسرین حرف زدم حرفاشم مینویسم چون یادگاری بمونه. اخه خیلی باحال بود.
خوب حرفام تموم شد بقیش خصوصیه فقط برانسرینمه.
نظرات شما عزیزان:
|